توضیحات
مسئله جایگاه دولت و نقش دولت در اقتصاد مسئله ای نیست که بهتازگی موردبررسی قرارگرفته باشد. این موضوع از زمانی که علم اقتصاد موردتوجه قرارگرفته بود حائز اهمیت بود و همیشه افرادی بودند که به آن بپردازند. اقتصاددانان و صاحبان اندیشهای که در مکاتب گوناگون اقتصادی بودند بیشتر پیروان این علم و ریشه بودند. افرادی که به مرکانتلیسها شهرت داشتند از این موضوع که دولت در اقتصاد نق داشته باشد بسیار حمایت میکردند زیرا بر این باور بودند که یک کشور زمانی مقتدر خواهد شد که دولتان به طلا و نقره بیشتری دست پیدا کنند.
کلاسیکها
فیزیزکراتها و پسازآن کلاسیکها به خاطر اعتقادی که به دئیسم و نظم طبیعی و هماهنگی منافع فرد و جمع بر آزادی های فردی و عدم دخالت دولت در اقتصاد داشتند معتقد بودند که این طرز تفکر پیامدهای متعددی در پی خواهد داشت. ازجمله بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی که به تدریج حرکتهای مخالفی را در مقابل خود شکل میدهد و افکار سوسیالیسم با اندیشه واگذاری تمام فعالیتهای اقتصادی به بخش دولتی و تدبیر اقتصاد بر اساس برنامهریزی متمرکز دولتی به شکل گسترده.
در سرزمین غرب با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و به دلیل بحرانهای اقتصادیای که به وجود آمده بود گرایش به ملی کردن اقتصاد و ارائه تعریفهای جدید از حقوق مالکیت به گسترش فعالیتهای دولتی منجر شد. مقدار این سرمایهگذاریها به حدی زیاد بود که در بعضی از کشورها بیش از ۵۰ درصد ذخایر کل کشور بود.
نقش دولت در اقتصاد
تجربه ناکارآمدی که شرکتهای دولتی در طی این سالها داشتند باعث شد که گرایش به خصوصی سازی و بازگشت به مکانیزم بازار یک بار دیگر افزایش پیدا کند. در ایران نیز طی دو دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد مواضع متفاوتی دراینباره بودهایم در دهه نخست انقلاب بهویژه در دوران جنگ تحمیلی دولت حجم گستردهای از فعالیتهای اقتصادی را به خود اختصاص داد و بسیاری از کارخانهها و شرکتهای خصوصی ملی شدند در دهه دوم گرایش به کاهش تصدی دولت و واگذاری فعالیتها به بخش خصوصی بهتدریج شدت گرفت و طی برنامههای پنج ساله اول تا سوم زمینه عملی این فکر تحقق یافت.