توضیحات
در این مقاله به بررسی انسانشناسی از دیدگاههای مختلف میپردازیم.
دورکیم که بود؟
استاد بزرگ دانشگاه، دور کیم، در بیشتر وقت تدریس خود به علم تربیت میپرداخت. مکتب تربیتی او، همان بخش عمده جامعهشناسی اوست. مکتب وی به دوره جمهوری سوم تخصیصیافته است. یعنی دوره غیر دینی کردن آموزش همگانی فرانسه و عصر ترقیات صنایع بزرگ، گسترش علوم انسانی. به عقیده وی تربیت امری کاملاً اجتماعی است، او تربیت را اجتماعی کردن نسل جوان به وسیله نسل بالغ تعریف میکند. همچنین بر این باور بود که مدرسه جهان خرد اجتماعی است و جامعه یک هستی نوین را در آدمی میآفریند.
سابقه
هرزمانی که بحث انسان شناسی شروع شود ابتدا نام دورکیم سردسته تمام مطالب میشود. تأثیر دورکیم بر انسانشناسی غیرقابلانکار است. بهطوری که در هر زمینهای که بخواهید به ان اشارهکنید بالاخره نامی از این فیلسوف برده میشود. در تاریخ انسان شناسی سه شاخه بزرگ به چشم میخورد. که اولین شاخه انسانشناسی فرانسوی با اندیشمندانی چون امیل دورکیم، مارسل موس و لوی ـ به رول توسعهیافته است. این شاخه بهشدت از علوم طبیعی و فلسفه بهویژه از آگوست کنت متأثر بود. درواقع به باور دورکیم، جامعهشناسی علمی گسترده بود که مطالعه مقام جوامع را شامل میشد و مردمشناسی به اعتقاد و تنها یکی از شاخههای جامعهشناسی بهحساب میآمد. در این مقاله به بررسی انسانشناسی از دیدگاههای مختلف پرداخته میشود.
مردم شناسی فرانسه
مردم شناسی فرانسه با اندیشمندانی چون، امیل دورکیم و خواهرزاده او مارسل موس درون حوزه جامعه شناسی پایه گذاری شد. دورکیم با انجام پژوهشهای خود، خصوصاً با کتاب خود تحت عنوان صدور بنیانی ۷۰ حیات دینی، نفوذ زیادی بر نسل نخستین مردم شناسان فرانسه داشت. انسان شناسی دینی نیز در قرن نوزده شکل گرفت. به رغم پیچیدگی پدیده دینی، از تایلر تا امیل دورکیم همواره با رویکرد سادهای روبرو هستیم که تلاشش به راین است که برای ادیان یک منشأ مفروض ارائه دهد و طرح سادهای از آنها ترسیم کند.